English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (745 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
full U پر کردن درون چیزی تا حد امکان
fullest U پر کردن درون چیزی تا حد امکان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
report program generator U زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
extends U امکان نرم افزاری که حافظه درون PC را مشخص میکند تا با استاندارد حافظه مط ابق شود
extend U امکان نرم افزاری که حافظه درون PC را مشخص میکند تا با استاندارد حافظه مط ابق شود
extending U امکان نرم افزاری که حافظه درون PC را مشخص میکند تا با استاندارد حافظه مط ابق شود
emptiest U بدون چیزی در درون
empties U بدون چیزی در درون
empty U بدون چیزی در درون
intakes U مقدارجذب چیزی به درون
emptier U بدون چیزی در درون
emptied U بدون چیزی در درون
intake U مقدارجذب چیزی به درون
contained U قرار دادن چیزی در درون
indravgnt U ریزش چیزی سوی درون
indraft U ریزش چیزی بسوی درون
contain U قرار دادن چیزی در درون
indraght U ریزش چیزی بسوی درون
contains U قرار دادن چیزی در درون
internal evidence U مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
encapsulated U چیزی که درون چیز دیگری قرار دارد
margin U فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
margins U فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
to be a dead duck U امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
wizards U امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
wizard U امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
intercoastal U رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
feasability study U مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
edlin U در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
scheduler U امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد.
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
interpolating U درون یابی کردن
interpolate U درون یابی کردن
interpolates U درون یابی کردن
interpolated U درون یابی کردن
subverts U درون واژگون سازی کردن
subverting U درون واژگون سازی کردن
subverted U درون واژگون سازی کردن
subvert U درون واژگون سازی کردن
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
feed U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
window shop U به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
feeds U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
Winsock U امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد
Windows Explorer U امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
cold boot U روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to throw open the door to U امکان پذیر کردن
rectify U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectifies U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
in line processing U پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
autos U امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
auto U امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
there is no p of doing it U کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
write permit ring U چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
to mind somebody [something] U اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
responses U صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
networking U در یک شهر یا شهرهای مختلف که به آنها امکان ردو بدل کردن اطلاعات میدهد
response U صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
fixes U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fix U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
languages U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
fire capabilities U چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
port U مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
text U سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
reader U یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
readers U یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
texts U سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
redliner U خصوصیتی در گروه کاری یا نرم افزای کلمه پرداز که امکان رنگی کردن نوشتار متن در جاهای مختلف میدهد
personal U محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
escape character U کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
graphics U وسیله سطح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
tablets U صفحه گرافیکی یا وسیله مسط ح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
tablet U صفحه گرافیکی یا وسیله مسط ح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
prejudges U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
refers U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refer U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
to pirate something U چیزی را غیر قانونی چاپ کردن [دو نسخه ای کردن]
set loose <idiom> U رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
premeditate U قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
fraise U نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
infra red link U سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
HyperTerminal U برنامه ارتباطی که در ویندوز وجود دارد و به کاربر امکان صدا کردن کامپیوتر راه دور از طریق مودم و فایلهای ارتباطی میدهد
microcomputer U کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
micros U کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
micro U کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
quantify U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifying U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifies U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
to throw light upon U روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
valuate U ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
to instigate something U چیزی را برانگیختن [اغوا کردن ] [وادار کردن ]
quantified U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
cession U صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
denounce U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounces U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
references U توجه کردن یا کار کردن با چیزی
mind U فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
beck U باسرتصدیق کردن یاحالی کردن چیزی
minding U فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
reference U توجه کردن یا کار کردن با چیزی
briefest U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
to beg for a thing U چیزی راخواهش کردن یاگدایی کردن
brief U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefed U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
minds U فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
briefer U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
inward U درون
core U درون
abintra U از درون
cores U درون
reentrant U درون رو
inhaul line U درون کش
internally U از درون
in the recesses of the heart U در درون دل
inbound U به درون
insides U درون
endocarp U درون بر
inside U درون
endogenous U درون زا
ben U درون
inly U از درون
interiorly U از درون
interiors U درون
interior U درون
defrosted U یخ چیزی را اب کردن
to smell at something U چیزی را بو کردن
to reason out something U چیزی را حل کردن
to work out something U چیزی را حل کردن
to throw something overboard U چیزی را ول کردن
make do with something U با چیزی تا کردن
make something do U با چیزی تا کردن
to cut down [on] something U چیزی را کم کردن
deducting U کم کردن چیزی از کل
deducts U کم کردن چیزی از کل
fills U پر کردن چیزی
defrosts U یخ چیزی را اب کردن
deduct U کم کردن چیزی از کل
defrosting U یخ چیزی را اب کردن
deducted U کم کردن چیزی از کل
to cut something U چیزی را کم کردن
to cut back [on] something U چیزی را کم کردن
defrost U یخ چیزی را اب کردن
fill U پر کردن چیزی
intracellular U درون یاختهای
underground water U اب درون زمین
introflexion U سوی درون
introjection U درون فکنی
interpolation U درون گیری
interpolation U درون یابی
endoderm U درون پوست
endocrinology U درون ریزشناسی
intraindividual U درون فردی
endocardium U درون شامه دل
inner directed U درون وابسته
endobiotic U درون بافتی
located inside U در درون قرارگرفته
entrancing U درون رفت
inpouring U بسوی درون
intravenous U درون وریدی
talents U درون داشت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com